توانمندسازی و اهداف آن
تعریف توانمندسازی
توانمندسازی، مفهومی است که با مراجع قدرت مرتبط است و به افزایش توان افراد در به دست آوردن کنترل بیشتر بر روی زندگی تاکید دارد.
تفکرات مدرن پیرامون قدرت، از نوشته های نیکولا ماکیاولی و توماس هابز آغاز شد و سرآغازی برای توانمندسازی است. به عبارت دیگر؛ توانمندسازی را می توان فرآیند قدرت دهی یا «گذار از یک وضعیت منفعل، به وضعیتی خلاق و پویا در حیطه کنترل دانست. نیاز به توانمندسازی، بخشی از تحقق ماهیت انسانی است چرا که فرد فاقد قدرت بر خود و بر محیط پیرامونش، قادر به تشخیص و شناسایی پتانسیلهای ذاتی خود نیست». از این رو قدرت، ریشه مفهوم توانمندسازی است. بتلیوالا (۱۹۹۳) در تعریف از قدرت، آن را دارای دو بُعد اساسی میداند. کنترل بر منابع و کنترل بر ایدئولوژیها. اگر قدرت را به معنای کنترل بدانیم، بنابراین توانمندسازی فرایند به دست آوردن این کنترل است.
توانمندسازی، فرایند انتقال از یک حالت فقدانِ قدرت به وضعیتی با کنترل بیشتر بر زندگی، سرنوشت و محیط زیست است. این انتقال می تواند هم نشان دهندهء بهبود تواناییِ ادراک شده از میزان کنترل و هم ارتقا و بهبود تواناییهای واقعی برای کنترل باشد. چنین معنایی از مفهوم قدرت، آن را در قرابت زیادی با مفهوم توانمندیِ انسانی قرار می دهد. (متوسلی و همکاران، ۱۳۹۶).
از منظر بُرد و دامنهء توانمندسازی، می توان آن را فرایندی گروهی، مشارکتی و توسعه ای دانست که از طریق آن افراد و گروههای طردشده، کنترل بیشتری بر زندگی و محیط خود به دست می آورند، به منابع با ارزش و حقوق اولیه و اهداف مهم زندگی دست می یابند و از حاشیه نشینی و طرد اجتماعیِ آنان می کاهد.
به زعم پارسونز (۱۹۹۸) توانمندسازی فرایند تغییر درونی و بیرونی است. فرایند درونی، با حس فرد یا باورش نسبت به تواناییهای فردی در تصمیم گیری یا حل مشکلات آغاز میشود. فرایند بیرونی، توانایی کنشگری و اقدام فرد، کاربرد دانش عملی، اطلاعات، مهارتها، قابلیتها و سایر منابع جدید اندوخته شده در طی این فرایند ذهنی را نشان میدهد (سادان، ۱۹۹۷).
کونگر و کانونگو (۱۹۸۸) توانمندسازی را به منزله مفهوم انگیزشی خودکارآمدی تعریف می کنند. توماس و وِلتهاوس (۱۹۹۰) نیز پس از مرور تحقیقات موجود چنین استدلال کردند که توانمندسازی یک مبحث چندوجهی است و جوهرهء آن در قالب یک مفهوم نمی گنجد.
آنها تعریف وسیعتری از توانمندسازی ارائه دادند، مبنی بر اینکه توانمندسازی افزایش انگیزه درونی برای انجام تکلیف است که در قالبی متشکل از چهار شناخت، جهت گیریِ شخص را نسبت به نقش کاری خود منعکس میکند: معنا، شایستگی، تعیین سرنوشت خود و اثر است.
ادبیات توانمندسازی تاکنون دگرگونیهای زیادی را پشت سر گذاشته اسـت تـا اینکه لی (۲۰۰۱) توانمنـدسـازی را زمینـه ای بــرای ارتقاء گفتمانه تفکر انتقــادی و فعالیــت در گروههای کوچک دانست و افزود که اجـازه دادن به فعالیتهایی در جهت حرکت به سـوی مبادله، تقـسیم و پالایش تجربیات، تفکر و دیدن گفتگـوهـا از اجـزای اصـلیِ توانمند سازی است (پاک نیت، ۱۳۸۷).
سطوح، فرآیند و نتایج توانمندسازی
•سطوح توانمندسازی
•فرایند
•نتایج
•فردی
•مشارکت در سازماندهی
•کنترل ادراک شده و مهارتهای بسیج منابع
•سازمانی
•تصمیم گیری جمعی، رهبری مشترک
•توسعه سازمانی، شبکه ها، اهرم سیاست
•اجتماعی
•اقدام جمعی برای دسترسی به منابع
•کثرت گرایی، ائتلاف ها، منابع در دسترس
جدول شماره (۱): به نقل از پرکینز و زیمرمن، ۱۹۹۵)
مفهوم مرتبطی که مانند توانمندسازی، بسیار مطرح است و اغلب با دقت، وضوح و سازگاری استفاده نمیشود، سرمایه اجتماعی است.
توانمندسازی یا کارآمدی جمعی مؤلفهء شناختی سرمایه اجتماعی است که همراه با همسایگی، حس جمعی و مشارکت شهروندان، سرمایه اجتماعی را در سطح فردی تشکیل می دهد و منجر به پیوند و شبکه سازی می شود که سرمایه اجتماعی را می سازد. اما نزدیکترین مفهوم به توانمندسازی که چندان مورد توجه قرار نگرفته است، اثربخشیِ جمعی یا اثربخشیِ ادراک شده است.
توانمندسازی به صورت بسیار ضعیف استفاده می شود و اغلب برای اهداف مبهم عملی یا سیاسی در ادبیات مورد استفاده قرار می گیرد (پرکینز، ۲۰۱۰: ۲۱۰).
اهداف توانمندسازی
نظر به اینکه توانمندسازی در سطح فردی، سازمانی و یا اجتماعی اتفاق بیافتد، اهداف خاصی را دنبال می کند. اما به طور کلی هدف از توانمندسازی را میتوان در موارد زیر خلاصه کرد.
توانمندسازی به مثابه فرصت، ظرفیت و امنیت است. توانمندسازی منجر به ترویج برابری جنسیتی و کاهش فقر میشود. برابری جنسیتی با افزایش بهره وری، بهبود کارایی و افزایش کارایی، تأثیر مستقیمی بر رشد اقتصادی و کاهش فقر درآمدی دارد.
توانمندسازی، افراد را قادر می سازد تا در مواجهه با مشکلات و تهدیدها، از مقاومت و انعطاف پذیری بیشتری برخوردار باشند. لذا می توان به عنوان منبعی که از آسیب پذیری فردی، گروهی و اجتماعی جلوگیری می نماید، مفید واقع گردد.
به عبارت بهتر توانمندسازی یک راهبرد توسعه و شکوفایی فردی، گروهی و اجتماعی است.
توانمندسازی، توزیع مجدد قدرت در سراسر سازمان است و منجر به کارایی در خدمات و اثربخشی خدمات می شود.
توانمندسازی در سازمان میتواند کار را هیجانانگیزتر، پاداشدهندهتر و بسیار سازندهتر کند.
بدون توانمندسازیِ ضمنی، یک سازمان به هرج و مرج و استرس تبدیل می شود. همچنین توانمندسازی نقش بزرگی در بهبود خدمات به مشتریان و نه تنها سازمان دارد.
توانمندسازی از آنجا که کارکنان می توانند شرکت، محصول و تجربیات مشتری را فوق العاده جلوه دهند، از اهمیت بسیاری برخوردار است.
توانمندسازی با ایجاد احساس اعتماد به نفس و با به وجود آوردنِ فضای آزاد عمل برای کارکنان این فرصت را به وجود خواهد آورد تا تواناییها و مهارت هایشان را بهبود بخشیده و موجبات اثربخشی خود را فراهم سازند.
توانمندسازی با پرورش کارکنانِ با انگیزه و توانا به مدیران امکان خواهد داد تا در برابر پویاییِ محیط رقابتی از خود عکس العمل مناسب نشان دهند.
منابع
متوسلی، محمود. دباغی، حمیده. عباسی، افروز (۱۳۹۶). الگوی نظری توانمندسازی فردی و جمعی به مثابه آزادی با تاکید بر دیدگاههای کانت و آمارتیاسن. توسعه محلی (روستایی- شهری)، ۹(۱): ۵۰- ۲۷
پاک نیت، اقبال. فتحیزاده، علیرضا (۱۳۸۷). توانمندسازی کارکنان: ضرورتها و راهکارها. مدیریت، ۵(۱۱): ۳۳- ۴۷
PERKINS, D.D. (2010). EMPOWERMENT. IN R.A. COUTO (ED.), POLITICAL AND CIVIC LEADERSHIP: A REFERENCE HANDBOOK : 207-218
Sadan, Elisheva. (1997). Empowerment and Community Planning. Translated from Hebrew by Richard Flantz empowerment as an approach to poverty (Background paper to the Human Development Report 1997), Gita Sen. Professor of Economics and Social Sciences Indian Institute of Management